تازه ها

چهارشنبه 30 ارديبهشت 1394-15:28 کد خبر:9172

مردان شورا باختند


 

عاطفه خیرخواه روزنامه نگار : این یادداشت نه از سر تخطئه کردن مسئولیت یک مدیر باشد، بلکه فقط چند جمله ای خطاب به استاد و مدیر سابقم است که پس از یک دهه کار و فعالیت صادقانه و دلسوزانه، از سمت مدیریت روابط عمومی شورای اسلامی شهر ساری برکنار، و با عبوری خاطره انگیز از شورا به خانه اش شهرداری بازگشت و شهرداری را خانه مهر خود می داند. نیک می دانیم که فعالیت «راحله حاجیان» به عنوان مدیر یک نهاد مردمی، فقط مدیریت درحوزه ارزشمند روابط عمومی نبود؛ که او درهای شورای شهر ساری را به روی همه رسانه های استان از نوشتاری، مجازی، شنیداری و دیداری بیش از پیش گشود و در حقیقت بهتر است بگویم او بنیانگذار حضور خبرنگاران در جلسه های علنی شورای اسلامی شهر مرکز استان بود. تلاش او برای نهادینه کردن این باور که نهاد شورا بدون داشتن بازویی قدرتمند همچون رسانه نمی تواند موفقیت ها و مصوبه ها و خدماتش را به شهروندان بگوید، تلاشی ارزشمند و غیرقابل چشم پوشی است. کمااینکه در سایه همین دوستی ایجاد شده، بسیاری از اعضای شورای شهر گذشته و فعلی دیگر برای بیان حرف هایشان به رسانه ها نیازی به روابط عمومی و راحله حاجیان نداشتند و ندارند، تا جایی که خبری از قول یک عضو شورا منتشر می شد که نتیجه ارتباط گرفتن های آسان اعضای شورا با رسانه ها بود که صد البته این نشان از همراهی رسانه ها در سایه پلی بود که راحله حاجیان میان شورا و رسانه ها ساخت. بیش از همه می دانم که او در جایگاه مدیر روابط عمومی یک نهاد مردمی چه زحمت ها کشید و با ادامه انتشار کیفی نشریه ای به نام «سارویه» سعی کرد به شورای اسلامی شهر ساری وجاهت فرهنگی بیشتری ببخشد. شاید بسیاری فکر کنند کار در روابط عمومی یک نهادی همچون شورا مگر چقدر سخت است که حالا او بخواهد عملکرد 10 ساله اش را ارائه کند یا خبرنگاری برای دوست، خواهر و مدیر و استادش یادداشتی بنویسد که البته به نظر نگارنده این کار ، افتخار است؛ لیکن باید بگویم اتفاقا کار بسیار سختی بود کار کردن با هفت سلیقه و بعدها با 13 سلیقه! روزی که از شورا خداحافظی کردم به او گفتم:« حاج خانم به شهرداری بروید، باید از سال دیگه با 13 عضو متفاوت با سلیقه های مختلف سروکله بزنید..» خاطرتان هست؟ یادتان هست اگر خبر یک عضو 3 خط کمتر از دیگری بود در روابط عمومی را با عصبانیت می گشود و با پرخاش می گفت چرا من خبرم از فلانی کمتر است؟ یا آن عضوی که دختر کوچکش گلایه داشت: « چرا عکس بابام پایین تر از عکس بقیه اعضا چاپ می شه؟» و ما صبورانه  می خندیدیم و می گفتیم:« چون عکس ها و خبرها را به ترتیب حروف الفبا می چینیم.» عمق فاجعه کار در روابط عمومی این نهاد تا بدین جا بود که نگاه ها اینقدر کوتاه و حقیر. خاطرتان هست وقتی شنبه ها عکس ها و خبرهای روی تابلو اخبار عوض می شد ما منتظر واکنش تند برخی از اعضا بودیم که چرا عکس من کوچک و کمرنگ است، خبر من کوتاه است، خبر من چرا در صفحه آخر فلان روزنامه چاپ شده ولی خبر آقای فلانی در صفحه اول و.... شاید بعضی از اعضای شورا یادشان رفت، چه خواهرانه به کمک شان می شتافتی،  وگنجينه اسرار اين نهاد مردمي بودي اما من به خاطر دارم. روزهایی را به خاطر دارم که اتاق کار ما به جایگاه امنی برای توانخواهان و نیازمندان بود، روزهایی که آن پیرمرد ادیب ساکن محله آب انبار می آمد و برایمان شعر می خواند و همیشه می گفت فکر نمی کردم در شورای شهر کارهای فرهنگی انجام بدهند؛ یا آن مادر فداکاری که پسر معلولش همیشه مهمان ما بود و با نگاهی غمگین می آمد اما با لبانی خندان و دلی پر امید از پیش ما می رفت. خاطرم هست که برای بکارگیری یک نیروی قراردادی درحد مشاور، رای قاطع همه اعضای شورا را در جلسه غیرعلنی شورا می گرفتند اما نمی دانم چرا حالا برای تغییر مدیریت یک بخش مهم نیازی به رای گیری از اعضای شورا نیست؟! شاید این تغییر ناشي از یک نگاه سیاسی است؛ انتخابات در راه است استاد من. با دل قرص از سقفی که برایت کوتاه بود رفتی، چون کارت را صادقانه، خالصانه و در نهایت سادگی انجام دادی، بی آنکه راننده ای مقابل شورا منتظرت باشد که به خانه برساندت توضيح ::نظر اين جانب راجع به برخي از اعضا شورا بوده است  

نام فرستنده :
ایمیل گیرنده :