دوشنبه 15 آذر 1400-18:51 کد خبر:48409
عاطفه های گمشده/ دست نوشته یک کارتن خواب

دست نوشته جوان کارتن خواب
چند ساعت بعد، در مسیر برگشت، دوباره از سر همان کوچه رد شدم ، پسر جوان با کوله بار بازیافتی اش دیگر آنجا نبود ولی ظرف معجونش را از دور دیدم ، نزدیک کوچه قدیمی که شدم تکه کاغذی که مشخص بود بی دقت بریده شده است بر روی ظرف معجون نظرم را جلب کرد، جالب تر از آن دست خط خوشی بود که با خودکار مشکی رویش نوشته شده بود: "سرزنش نکن مادر من، من نه پدر دارم و نه مادر، نه خونه دارم نه کاشونه، از پنجره میای بیرون خجالتم بدی؟!!!!! این مادر و نگاه کن خدا خیرش بده بجای بد و بیراه گفتن، چای آورد"
جدا از خط خوش و ادبیاتی که این جوانِ با شرم و حیا داشت، مشخص بود با این که بخاطر ظاهرش و این که جلوی خانه ای نشسته ناسزا شنیده است، باز از چیزی که دیگران از او می بینند شرمسار است و در مقابل قدردان مادری که در این سرما استکان چایی او را میهمان کرده است، از خجالت حتی نتوانسته کلامی به زبان بیاورد و دستخطی از خود به جا گذاشت شاید از این به بعد در آن محله کمتر مورد قضاوت و بی مهری قرار گیرد .