تازه ها

سه شنبه 11 آبان 1395-16:26 کد خبر:20484

روي پنجره تنهايي


يکي يکدانه پسر بابا،در سه سالگي در فراغ باباي پليس خود بر روي پنجره تنهايي چنان زار مي گريست که دل سنگ هم کباب مي شد.

تنها چهار روز از زمان جدايي از پدر مي گذشت، پدر خانواده سه سال براي ماموريت اداري به منطقه غرب کشور اعزام شده بود، به علت مشکل مالي توان انتقال خانواده به محل کار خود را نداشت، پسرک نيز بي نهايت به پدر وابسته بود، هر روز هنگام ورود پدر از محل کار به منزل دم در نشسته و پدر را با چشمان زيباي خود بدرقه مي کرد.

داخل خانه، مادر ظاهرا توان پر کردن جاي خالي پدر را براي تنها دلبند خود نداشت، پدر نه تنها پدر بود براي شيرمرد سه ساله، بلکه رفيق و همبازي مهرباني بود که در آن لحظه ديدن رويش براي اين مرد کوچک آرزويي بزرگ بود.

مانند ابر بهاري از چشمانش اشک مي ريخت، چنان زار گريه مي کرد و پدرش را صدا مي زد که دل هر رهگذري با ديدن وي بر روي پنجره بدرد مي آمد. بعد از نزديک به يک ساعت گريه و زاري خسته و ناتوان در حالت نشسته خوابش برد که مادر با دستان مهربانش وي را از روي پنجره برداشته در رخت خوابش قرار داد.

بهانه جويي و پرخاشگري، به خاطر غيبت پدر از منزل کار هر روزه پسرک تنها بود، مادر خانه هم از دوري همسر مي ناليد و هم از ناسازگاري هاي پسرک مظلوم و پرخاشگر خود، نمي دانست که چه کند، در منزل دوستان و آشنايان نيز پسرک با کسي کنار نمي آمد.

ديگر صداي مادر بزرگ مهربان و قصه هايش لذت و جذابيت گذشته را برايش نداشت، بعد از بازي چند دقيقه اي با همسن و سالانش خيلي سريع گوشه گيري و بهانه جويي را مجددا آغاز مي کرد،هنگام يادگيري بازي جديد توسط همسن و سالان خود از اقوام و آشنايان ظاهرا کم مي آورد.

رفته رفته محيط براي مادر و حتي برخي از همسايه ها از رفتارهاي ناسازگارانه پسرک و گريه هاي وقت و بي وقتش غير قابل تحمل مي شد،گاهي تب مي کرد و زماني نيز با بي حالي و شدت خستگي به خواب مي رفت.

پس از بازگشت پدر و حضور ده روزه در منزل، در مرحله دوم غيبت جناب سروان پسرک که بازگشت پدر را تجربه کرده بود، رفتارش تا حدود زيادي تغيير کرد، اما حتي ماه هاي بعد پسرک هيچ وقت نشاط و شادابي گذشته را از خود نشان نداد.در بسياري از فعاليتهاي گروهي در جمع همسن و سالان مشارکت نمي کرد.

براي کوچکترين محروميت عصبي شده و با پرخاشگري به اطرافيان حمله مي کرد، زد و خورد با بچه هاي همسن و سال و کم تواني در يادگيري، جيغ زدن هاي پياپي و ناسازگاري از ويژگي هاي اصلي اين کودک بود.

نظر کارشناس:

نگهداري و تربيت کودکاني که محکوم به تک فرزندي مي باشند، بسيار سخت بوده و مهارت خاصي را با صرف هزينه و انرژي ويژه اي را مي طلبد.

فرزندان از طفوليت بسياري از مهارتهاي زندگي را از طريق بازي بويژه بازي با همسن و سالان خود کسب مي کنند، اگر در خانواده برادر و خواهر همسن و يا نزديک به سن و سال خود داشته باشند، ديگر براي بازي کمتر سراغ پدر و يا مادرمي روند، در غير اين صورت والدين بايد جاي برادر و ياخواهر بزرگتر و يا همسن را براي فرزند خود پرکنند.

بازي کودکان تک فرزند با والدين علاوه بر تامين مشغله هاي ذهني کودک و پيشرفت فکر و کسب مهارتهاي زندگي کودک،موجب افزايش دلبستگي کودک به والدين بويژه والدي که نيازهاي عاطفي و ...وي را تامين مي نمايد،مي شود.

به همين دليل در زمان غيبت چنين والديني اين افراد از نظر روحي و رواني آسيب بسيار جدي اي را متحمل خواهند شد، آنها احساس مي کنند بزرگترين منبع حمايتي خود را از دست داده اند،گريه و بي قراري در کنار احساس دلبستگي و دلتنگي از ويژگي هاي اصلي اين افراد مي باشد.

گوشه گيري، انزوا، کاهش توان يادگيري در کنار کاهش تمرکز، غمگيني و تحريک پذيري و پرخاشگري از ويژگي هاي اين کودکان مي باشد.

اگر وضعيت به همين روال ادامه پيدا کرده و کودک براي ساليان متوالي غيبت يکي از والدين خود را مدام تحمل کند، آسيب ها جدي تر بوده و اين موضوع بر شخصيت کودک در بزرگسالي تاثيرات منفي خواهد گذاشت.

اين موضوع در زمان غيبت يک يا هردو والدين به علت طلاق آنها جدي تر بوده و در چنين وضعيتي فرزند آسيب بيشتري را خواهد ديد.

افسردگي در کودکان يک نشانه مهمي دارد و آن برعکس افراد بزرگسال پرخاشگري و بعضا گوشه گيري مي باشد،اين افراد رفتارهاي انفعالي از خود نشان داده و سعي مي کنند، از جمع فاصله بگيرند.

در تحصيلات موفق نبوده چون قدرت يادگيري آنها به علت کاهش توان يادگيري در حد پاييني قرار مي گيرد،در اين صورت تبديل به افرادي مي شوند که داراي عزت نفس و اعتماد بنفس پاييني مي باشند،چرا که به علت عدم مهارتهاي لازم زندگي براي کسب و کار، احساس کارايي پاييني دارند. احتمال رفتار بزهکارانه و حتي مجرمانه در چنين افرادي بسيار زياد مي باشد.

از ديگر آسيب هايي که به شخصيت چنين افرادي وارد مي گردد اين موضوع مي باشد که چنين افرادي در پي غيبت مادر از نظر رفتاري خود را به مادر نزديک کرده و خلق و خوي زنانه را در خود گسترش مي دهند،يعني رشد شخصيتي اين افراد تک بعدي خواهد بود،آنهم گرايش به زنانه و اين براي آينده فرد جالب نخواهد بود.

همچنين است که هر فرد عادي بايد در وجود خود هم شخصيت زنانه و هم مردانه را رشد دهد،اما يکي از اين دو شخصيتها با توجه به جنسيت فرد بايد غالب باشد،يعني مرد بايد بيشتر در خود شخصيت مردانه را گسترش دهد تا حين انجام وظايف خود به عنوان يک مرد ويا پدر موفق عمل کند،اما در جايش بايد از روحيات مهربانانه و دلسوزانه که معمولا از آن به عنوان ويژگي هاي رفتاري جنس مخالف ياد مي کنند برخوردار باشد تا بتواند فردي موفق و بهنجار محسوب شود.

بنابراين پيشنهاد مي شود، هيچ وقت خانواده خود را به علت فقر و بي پولي و يا به هر بهانه اي ديگر از خود دور نکنيد، به ويژه در ماموريت هاي طولاني مدت، چرا که فرزندان به والدين خود نياز دارند( البته نبايد از نياز همسران به يکديگر نيز غافل شد.)

نويسنده: سروان قاسم گرجي، معاون اجتماعي فرماندهي انتظامي بهشهر

 

 

نام فرستنده :
ایمیل گیرنده :