تازه ها

سه شنبه 4 آبان 1395-9:32 کد خبر:20468

در مسير دانشگاه


با قبولي در مقطع دکترا و تشکيل زندگي مشترک،خوشبختي تمام وجودم را فرا گرفته بود اما مسير دانشگاه همه زندگي ام را بر باد داد.

بعد از ازدواج با حامد با حمايت وي در امتحان ورودي دانشگاه شرکت کرده و درمقطع دکترا پذيرفته شدم. حامد با حمايت من فشار مالي زيادي را متحمل شد،وي بخاطر علاقه اي که به من داشت، پذيرفت تا هزينه دانشگاه رابه هر قيمت ممکن بپردازد.

بخاطر هزينه بالاي دانشگاه از نظر مالي به شدت در مضيقه بوديم، گاهي وقتها حتي در تامين کرايه مسير دانشگاه مي ماندم،اين شرايط بين من و همسرم از نظر عاطفي تا حدود زيادي فاصله انداخت،وي تا دير وقت در محل کارش ويا بعد از آن به کارهاي اقتصادي ديگر مي پرداخت و من نيز حتي زماني که وي خسته و کوفته وارد منزل مي شد،بجاي شوهرداري مشغول درس و کتابهايم بوده و تقريبا توجهي به وي نداشتم.

يکي از روزها در مسير دانشگاه سوار خودرويي شدم که راننده اش با چرب زباني و چهره اي بسيار مهربان از من خواست تا هر روز اين مسير را که مسير محل کار و زندگي اش نيز مي باشد با وي همسفر شوم،چون بخاطر هزينه هاي بالاي دانشگاه از نظر مالي به شدت در مضيقه بودم،پيشنهاد راننده را پذيرفتم.

اما غافل از اين بودم که اين مرد شياد چه افکار پليدي در سر دارد،بعد از مدتي همسفري با اين مرد در چشم برهم زدني فهميدم که تمام رازهاي زندگي ام را براي وي تعريف کردم،حتي وي را به پدر و مادرم نيز معرفي کرده و در نهايت روابط عاطفي محکمي بين ما برقرار شد.وي با سو استفاده از اعتمادم خيلي از اطلاعات شخصي مرا از من گرفته بود،از آن جمله شماره تلفن همسرم وادرس منازل پدرم و پدرهمسرم بود.

در همين وادي ها فهميدم که همسرم تماسهاي مشکوکي دارد،بعضا خانمهايي وقت و بي وقت با وي تماس گرفته و ابراز ارادت مي کردند،همسرم آنها را صرفا افراد مزاحمي مي خواند،رفته رفته با افزايش تماس خانمهاي غريبه به همسرم شک کردم،اين شک تبديل به بي اعتمادي شديد به وي و اختلاف بين ما شد.

در چشم برهم زدني کارمان به تشکيل پرونده در دادگاه و در نهايت  درخواست طلاق از سوي طرفين کشيد.

در همين حين براي انتقام از همسرم با استفاده از راننده مسير دانشگاه که سعي مي کرد،خود را با درک کردنم،به من نزديک کند،بساط خيانت به همسرم جور شد و اتفاقي که نبايد،افتاد.اکنون من،هم زندگي مشترکم و هم به عنوان فردي افسرده علاقه ام به ادامه تحصيل را از دست دادم.خانواده ام نيز اعتمادي به من ندارند.

بدتر از همه بعدها از زبان آقاي راننده ومثلا دوست مهربانم،بعد از اينکه به هدف خود رسيد فهميدم که همه زناني که به عنوان مزاحم با همسرم تماس مي گرفتند،شماره همسرم را از وي تهيه کرده بوده و اين حقه او بود تا من اعتمادم را به همسرم از دست داده و خودم را براي خيانت به همسرم به وي(راننده) نزديک کنم.

واقعا که چه اشتباهي کردم؟؟؟ و مردم بعضا ؟؟

نظرکارشناس:

صحبت کردن و همدلي بين زوجين بويژه زوجهاي جوان باعث ايجاد روابط عاطفي نزديکي بين آنها شده و پايه هاي زندگي مشترک را محکم مي نمايد.اما غرق شدن هريک از زوجين در امورات متعلق به خود و قرار دادن اهداف شخصي در زندگي مشترک براي هريک مي تواند زمينه جدايي عاطفي را در آنها مهيا نمايد که در اصطلاح از آن به عنوان طلاق عاطفي ياد مي کنند. اين بي لعاقه گي و جدايي عاطفي در نهايت با کوچکترين سوء تفاهم هايي زمينه بي اعتمادي و در نهايت جدايي را مهيا مي گرداند،گاهي وقتها جدايي عاطفي و سوءظن ها زمينه خيانت را که براي زندگي مشترک سمي خطرناک است مهيا مي نمايد.

به همين دليل از زوجين جوان مي خواهيم تا در آغاز زندگي مشترک براي نزديک شدن به يکديگر از نظر عاطفي بيشتر در کنار هم بوده و زمينه هم سخن شدن با يکديگر را نيز مهيا نمايند،براي اين موضوع مي توانند به سفر رفته و يا اهداف مشترکي را انتخاب نمايند.

قاسم گرجي بندپي –معاون اجتماعي شهرستان بهشهر

نام فرستنده :
ایمیل گیرنده :